................. نوید
سرما دیگر بس است !
این زمستان می رود .
گرمایی لازم است
با بساطش می رود .
برف فردا آب است
آبرویش می رود !
دلها بی تاب است
بیقراری می رود
***
هر شبی یلدا است
طول آن هم می رود
روزها کوتاه است
صبر او هم می رود .
دست گل ها از خاک کوتاه است
این خبر به گوش آنها می رود
قلمم در راه است
به هواداری گل ها می رود .
***
یخ و کولاک حاکم است
این دو حتما می رود
کولاک گوشش کر است
غافل است که می رود !
آه و بیداد گل است
پیش خورشید می رود
چون که گرما در ره است
هرچه سرماست می رود ...
***
+
کبرا پورپیغمبر ( آذر ) ; ۱۱:٥٦ ب.ظ ; ۱۳٩٠/۱۱/۱٢